فرق آدمها باهم توی میزان محبتشون نیست...
توی میزان عمل کردن به محبتشونه...
چقدر حاضرند خرج بشن...
] [ 12:12 ] [ emertat ] | [ |
صدای پای بارون...صادقانه بگویم بارانـــــــ را دوست دارم چون پاکـــــ وصــــادق است..وقتی میبارددلم برایت تنگ میشود بیشتر از همیشه... |
آدمها...
فرق آدمها باهم توی میزان محبتشون نیست... توی میزان عمل کردن به محبتشونه... چقدر حاضرند خرج بشن...
خوبـــم ... بهتـــرم یعنی...
نم نــم باران نشسته روی شعـــرم ، دفترم یعنی نمی بینم تورا ، ابری ست در چشم ترم یعنی سرم داغ است ، یک کوره تب ام ، انگار خورشیدم فقط یک ریــز می گـــــردد جهــــان دور سرم یعنـــی تو را از من جدا کردند و پشت میله ها ماندم تمام هستیم نابـــود شد ، بال و پــــرم یعنی نشستم صبح و ظهر و عصر در فکرت فرو رفتم اذان گفتند و من کاری نکردم ، کافرم یعنی؟؟؟ تن تـــو موطن من بوده پس در سینه پنهان کن پس از من آنچه می ماند بجا ، خاکسترم یعنی نشستم چای خوردم ، شعر گفتم ، شاملو خواندم اگـــر منظورت اینها بود ... خوبـــم ... بهتـــرم یعنی...
میخندیدم
تنها بهانه برای ادامه زندگی من... دانسته یا ندانسته... خوب یا بد... بخاطر تک تک ثایه های عمرم... بخاطر تمام کسانی که دوست نمی داشته ام... بخاطر عطر نان گرم... بخاطر دوست داشتن ... دوستت دارم « مادرم »
پ . ن : باورم نمیشه ؛ حسم نسبت به مادرم رو به دوستم گفتم و او ...فقط تعجب کرد و گفت خوش بحالت!
پرواز...
هرچقدر ارتفاعت از زمین بالاتر بشه؛ قدرتت بیشتره... حس خوبی داره... حس گمشده ای که تازه پیداش کردم... سعی میکنی نَفَست رو خرج نکنی و به موسیقی سکوت اطرافت دل ببندی... به این همه شکوه که گره خورده به عظمت آسمون... به ابرهای پاره پاره ای که سایه میندازن به تن سرسخت کوه... در جواب همه این زیبایی ها فقط میتونی لبخند بزنی... لبخند...
پ.ن: لَجَم می گرفت که با اینهمه سخی و بدبختی برسیم به قله و اونوقت؛ یه پروانه کوچولوی شاید 3 سانتی ، همچین ظریفانه و رقص کنان از جلوت پرواز می کرد و دور می شد...انگار نه انگار اینجا اقلا3000متر از زمین فاصلس!سبکبال و بیخیال به این همه خستگی ما آدما دهن کجی می کرد...و پروازش رو ادامه می داد. خوبی سبکبالی همینه...«پرواز» (عکس از وبلاگ خانم امینی : تسنیم کویر)
کوه...!!!!من...!!!!
همه چیز خیلی یهویی شد...من اصلا اهل ورزش و اینا نبودم که... ولی به پیشنهاد وسوسه انگیز دوستم آخرین روز تعطیلات نوروزی رفتم کوه! حالا تصور من از کوه این بود: ولی واقعیت این: رسما به غلط کردن افتاده بودم...با تمام وجودم غر میزدم...به خودم لعنت میفرستادم که مگه مریضی بابا کوه رفتنت دیگه مونده! اصلا باور نکردنی بود! آدم تنبلی مثل من حالا داشت مثل چی از کوه بالا میرفت! تازه این قسمت خوب ماجرا بود....به یه قسمتی که رسیدیم دیگه کفشم جواب نمیدادو من یسره می افتادم...حس بچه هایی که راه رفتنو دارن یاد می گیرن بهم دست داده بود...داشتم کلافه میشدم که دست پاچلفتی بودن من داره بقیه رو اذیت می کنه... عاقا ما رو میگی کفشو در آوردیم و پا برهنه از صخره ها بالا می رفتیم..هوا سرد بود ..یخ کرده بودم!( تازه بد شانسی جورابمم پاره شد!) رسما حس فلک زدگی بهم دست داده بود! بنده خدا رهبر گروه کفششو بهم داد و کفشمو ازم گرفت....دیگه در این لحظات داشتم آرزو می کردم یه سقوط چند ثانیه ای داشته باشم وتوی افق محو شم!از شدت خجالت.... ولی وقتی به قله ( یا همون بالاترین ارتفاع کوه) رسیدیم انگار خود اورست و فتح کردم...بین خودمون بمونه از آدمی مثل من همینشم بعید بود بخدا! اینم کفشای بینوای لیدر:
پ ن: تمام کتابایی که درباره گذشتن از مشکلاتو رسیدن به هدف خونده بودم حالا عینی دیدم. اینکه چقدر تفکرات آدم کمک می کنه....من تمام مدت اون روز رو به سقوط فک کردم....فقط به سقوط...
جمعه...
جمعه
محرم آمد...
حکمت باران در این ایام میدانی که چیست؟ آب و جارو می شود بهر "محرم" کوچه ها...
آهنگ زیبای "ببار ای ابر بارون" با صدای حاج محمود کریمی
(ممنون از مهرداد بچه مثبت بخاطر این کلیپ زیبایی که روی وبش گذاشته بود)
ادامه مطلب
دلم باران میخواهد....
به خاطر تمام بچه های بیگناه..تمام کسانی که زندگی حق آنهاست..چه در سومالی...چه میانمار... چه غزه ...چه عراق ....ویا سوریه...دلم برای تک تکشان میتپد...کاش می توانستم لااقل مثل سام یوسف برایشان آهنگی بنوازم... آهنگ زیبا از سام یوسف برای کودکان سومالی
الان دیگه دلم بارون میخاد بغض عجیبی دارم ....
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم ) : انا و علی ابوا هذه الامة عید ولایـــــت،برشیعیان مبارکـــــــــ
می نویسم که شب تار، سحر می گردد یک نفر مانده از این قوم، که برمی گردد…
هر راه بجز راه تو کج خواهد شد بی لطف تو آسمان فلج خواهد شد ما منتظران اگر بخواهیم همه امسال همان سال فرج خواهد شد
تعجیل در فرج مولا 3 صلوات
یک بار خواب دیدین تو به تمام عمر می ارزد پس نگو نگو رویای دور از دسترس خوش نیست قبول ندارم گرچه به ظاهر جسم خسته است ولی دل دریایی است تاب و توانش بیش از اینهاست تاکنون هرچه باشد باشد دوست خواهم داشت بیش از دیروز باکی ندارم از هیچ کس و هرکس که تو را دارم عزیز میلاد پربرکت امام زمان(عج) مبارک باد.
اینجا برای از تو نوشتن هواکم است
اینجا برای از تو نوشتن هواکم است دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است اکسیر من، نه اینکه مرا شعر تازه نیست من از تو می نویسم و این کیمیا کم است سرشارم از خیال امّا این کفاف نیست در شعر من حقیقت یک ماجرا کم است تا این غزل شبیه غزلهای من شود چیزی شبیه عطر حضور شما کم است گاهی تو را کنار خود احساس می کنم امّا چقدر دلخوشی این خوابها کم است خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست آیا هنوز آمدنت را بها کم است
این جمعه هم گذشت. ماه رمضون امسال هم با همه خاطرات عرفانیش داره تموم میشه ولی... باز آقامون نیومد.
|
|